تمام زندگام را

تمامِ زندگےام را
شعر مےڪنم
و روےِ پیشانےِ
تب‌دارت مےگذارم
تا یڪ درجہ از وجودت
تمامِ یخبندان‌هاےِ
وجودم را آب ڪند
دیدگاه ها (۲)

‌انسان‌هایی بودیم که به پاک کردن عادت داشتیم، ابتدا اشک‌هایم...

دل می ستاند از من و جان می دهد به منآرام جان و کام جهان می د...

هيچ ثروتي چون عقل، و هيچ فقري چون ناداني نيست. هيچ ارثي چونا...

وقتی کسی را میخواهیدشعورش راشخصیتش راانسانیتش را به بهای ثاب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط