سرخی فلق
سرخی فلق
آبی ِ آسمان را دیدم
و جنگلی که سبز و سبزتر می شد
معجزه بود طلوع خورشید
و نوری که می پاشید.
سپیده، در رقص آ رقص ِ نور پیچید.
قداست تو
سوار بر یال نسیم
به لاله رسید
عشق، آرام وزید
شبنم از رخسار سبزه فروغلطید.
سنگ، تسبیح به دست
ذکر ِنور، زمزمه میکرد.
صبح خندید.
#ناصریا🍃
آبی ِ آسمان را دیدم
و جنگلی که سبز و سبزتر می شد
معجزه بود طلوع خورشید
و نوری که می پاشید.
سپیده، در رقص آ رقص ِ نور پیچید.
قداست تو
سوار بر یال نسیم
به لاله رسید
عشق، آرام وزید
شبنم از رخسار سبزه فروغلطید.
سنگ، تسبیح به دست
ذکر ِنور، زمزمه میکرد.
صبح خندید.
#ناصریا🍃
۷۰۸
۱۱ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.