گفت امشب من این جا بخوابم

گفت: " امشب من این جا بخوابم ؟
گفتم: " بخواب. ولی پتو نداریم.

یک برزنت گوشه ی سنگر بود.
گفت: " اون مال کیه ؟ "✨

گفتم: " مال هیشکی.بردار بخواب." همان را برداشت کشید رویش.دم در خوابید.

صبح فردا، سر نماز، بچه ها بهش می گفتند: حاج حسین شما جلو بایستید.
تا اون لحظه نمی دونستم
که فرمانده لشگره🍃

#شهیدانه

❣همسفر با شهدا❣

@ham_safare_ba_shohada
دیدگاه ها (۱)

🎯شکستن دل مردم ....!#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🕊🌿اَللّهُمَّ_عَجِّ...

ﺁﺩمهای ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﯿﺎﺯﺩﺍﺭند ﻭ اموات ﺑﻪ ﻓﺎﺗﺤﻪ... !ﻭﻟﯽ ...

مُحمّد ﷺ از قلب‌ها وارد می‌شودنه‌ از دیوارها و این‌ پیروزی‌...

📹رفیق!« مَرد » می‌خواهدگذشتن از دلبستگی‌هاوگرنه تا حالا به ن...

P¹⁶ویو تینا از خواب با درد زیر دلم بیدار شدم دست تهیونگ دورم...

P¹⁷باهم از هتل امدیم بیروناول رفتیم به یه پاساژ که معلوم بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط