جوانی نزد عالمی آمد و از او پرسید من جوان هستم اما نمی

😌 جوانی نزد عالمی آمد و از او پرسید: من جوان هستم اما نمیتوانم خود را از نگاه کردن به دختران منع کنم، چاره ام چیست؟

🍃 عالم کوزه‌ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد و هیچ چیز از کوزه نریزد...

🚶 به یکی از طلبه‌هایش هم گفت او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت جلوی همه‌ی مردم او را کتک بزند.

👨 جوان نیز شیر را به سلامت به مقصد رساند. و هیچ چیز از آن نریخت.

🍃 وقتی عالم از او پرسید چند دختر را در سر راهت دیدی؟

🍁 جوان جواب داد: هیچ، فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا در جلوی مردم کتک بخورم و در نزد مردم خوار وخفیف شوم.

🍀 عالم هم گفت: حکایت انسان مؤمن هم همین است

🌹 مومن همیشه خداوند را ناظر بر کارهایش میبیند و از حساب روز قیامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد.


# راه_حلی_برای_گناه_نکردن
#قیامت
#نگاه
#انسان_ مؤمن
دیدگاه ها (۲)

زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست ...#عقیله_بنی_هاشم#زینب_کبر...

أَلسَّلامُ عَلی مَنِ الاْجابَـهُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ سلام بر ...

امام علی علیه السلام: هرگاه سرزنش کردی، جایی [برای بازگشت] ب...

امام علی علیه السلام: بزرگوار کسی است که خود را بالاتر از ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط