زندگی کابوسی بود
زندگی کابوسی بود
که دست از بیداری
و خواب من نکشید
از این زندگی کابوس زده گذشتم
که دیگر
خاطره ای نمانده بود
حال مرا بد نکرده باشد
رویایی نمانده بود
احساس مرا جریحه دار نکرده باشد
فهمیدم باید
دست به کشتن خودم بزنم
من به مرگ عمیقی رفتم
وقتی قلبم از تنم فاصله گرفت
که دست از بیداری
و خواب من نکشید
از این زندگی کابوس زده گذشتم
که دیگر
خاطره ای نمانده بود
حال مرا بد نکرده باشد
رویایی نمانده بود
احساس مرا جریحه دار نکرده باشد
فهمیدم باید
دست به کشتن خودم بزنم
من به مرگ عمیقی رفتم
وقتی قلبم از تنم فاصله گرفت
- ۶۲۲
- ۲۹ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط