چه روزهایی که از خواب پامیشی و همه چیز برات ساده و گذرا ب
چه روزهایی که از خواب پامیشی و همه چیز برات ساده و گذرا بنظر میاد و شبش حتی نای به یادآوردن نداری، و چه شبهایی که مطمئن نیستی تا صبحش دووم بیاری و فرداش داری موج رادیو رو عوض میکنی.. یک سریالی بود توش یارو میگفت دیگه از بهتر شدن خسته شدم، ولی زندگی همینه انگار، یک ریکاوری مدام، یکجور تقلای پیوسته برای التیام، از کدوم درد؟ گاهی یادت نمیاد...
۶۶۹
۲۲ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.