م ترسم از آدم ها

مے ترسم از آدم ها ...
آدم هایے ڪہ دست مے گذارند روے تنهایے ات ...
مجوزِ ورود مے گیرند ...
و تنهاترت مے ڪنند ...
آدم هایے ڪہ سایہ مے اندازند روے سرت ...
و بے تفاوت، سایہ سنگین مے ڪنند ...
آدم هایے ڪہ سادہ مے گیرے بودنشان را ...
و سخت مے ڪنند گذرِ لحظہ هایت را ...
آدم هایے ڪہ ڪوهِ معرفت مے شوے برایشان ...
و آنها مدام مے لرزانندت با آتشفشانِ بے معرفتے هاشان ...
آدم هایے ڪہ بہ هزار و یڪ خاطرہ، دلبستۀ شان مے شوی…
و آنها بی تفاوت میگذرندو میروند ...
از آدم ها مے ترسم
دیدگاه ها (۱)

.برای آدم نابینا الماس و شیشه یکیست،اکرکسی قدر تورا ندانست، ...

تا عطر تنت اینجاستنبضم به تو وابسته‌ ستبا بوی نفس‌ هایتجانان...

این قانون آدمهاستبه دور، آتشی می رقصند که تو درآن می سوزی......

یک نفر باید باشد خیالت را از بودن روزهای بد راحت کندآنقدر که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط