بار ما را هیچکس غیر از تو بر گردن نداشت
بار ما را هیچکس غیر از تو بر گردن نداشت
یا کسی مثل تو بین دوستان دشمن نداشت
میشود هر روز دستش پیش نامردان دراز
سائلی که دستهایش را بر این دامن نداشت
چیزی از مظلومی آقا نمیفهمد دگر
قلب وقتی قبله ای جز چوب و جز آهن نداشت
خوش بحال چشم هایی که شما را دیده اند
این لیاقت های عظمی را که چشم من نداشت
دردهای سخت ما را شوق درمان خوب کرد
آفرینش بی شما آینده ای روشن نداشت
راهی صحرا شدم وقتی که دیدم بین شهر
یک نشان از بودنت را کوچه و برزن نداشت
رفت عابد هرقدر تا کعبه کارش نقص داشت
آخرش هم چاره ای جز کربلا رفتن نداشت
خمس آل الله را سرنیزه ها جوری زدند
صحبت از پیراهنش که هیچ! اصلا تن نداشت
یا کسی مثل تو بین دوستان دشمن نداشت
میشود هر روز دستش پیش نامردان دراز
سائلی که دستهایش را بر این دامن نداشت
چیزی از مظلومی آقا نمیفهمد دگر
قلب وقتی قبله ای جز چوب و جز آهن نداشت
خوش بحال چشم هایی که شما را دیده اند
این لیاقت های عظمی را که چشم من نداشت
دردهای سخت ما را شوق درمان خوب کرد
آفرینش بی شما آینده ای روشن نداشت
راهی صحرا شدم وقتی که دیدم بین شهر
یک نشان از بودنت را کوچه و برزن نداشت
رفت عابد هرقدر تا کعبه کارش نقص داشت
آخرش هم چاره ای جز کربلا رفتن نداشت
خمس آل الله را سرنیزه ها جوری زدند
صحبت از پیراهنش که هیچ! اصلا تن نداشت
۳۰۶
۲۴ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.