کوچ تا چند مگر

کوچ تا چند؟! مگر
می‌شود از خویش گریخت؟
«بال» تنها غم غربت
به پرستوها داد
اینکه «مردم» نشناسد
تو را غربت نیست
غربت آن است که
«یاران» ببرندت از یاد...
#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۶)

در آن طرف شهر بودیدور تراز مندر میان #خاطراتمثل دریامثل #جنگ...

در من کوچه ایستکه باتو در آن نگشته ام...سفری ستکه باتوهنوز ن...

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جااز جوانی حسرت بسیار می‌ما...

نمی دانم چه در توستکه می بندد و می گشاید..تنها می دانمچیزی د...

چشم انتظارِ توامجایت اینجا خالی‌ستچون صدفی که نیست در آن دُر...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

نمی داند دل تنها، میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی، که ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط