تو خیابون با تلفن حرف میزدم

تو خیابون با تلفن حرف میـزدم
یه آقاهه از بغلم داشت رد میشد...
با تلفن گفتم من اونو زنده میخوام
صبر کن یکی حرفامونو شنید...
تک تیر انداز، مرد قرمز پوشو بزن!
یارو از ترس مث پلنگ زیگ زاگ می دویید تیر بهش نخوره
دیدگاه ها (۱۱)

اینقد خجالت میکشم وقتی گربه هایی که کنار خیابون لم دادن جلو ...

زندگی مثه یه گلدونه.چراشو نمی دونمهست دیگهخودتون یه برداشت ق...

این عزاداران حسینی وقتی میرسن درخونه ما چنان طبل میزنن انگار...

در حالی که بسیاری مشغول دادن نذری های خوراکی هستند ، اما در ...

𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 ::part¹⁴"روی تخت دراز کشیدو به سقف خیره شد..خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط