در شهر ما هوای خوشِ انتظار نیست
در شهر ما هوای خوشِ انتظار نیست
اینجا دلی برای دلی بیقرار نیست
در هیچ برگ و دفترِ عشق و صحیفه ای
جایی برای واژ ه ی وصلِ نگار نیست
عهدی که بسته می شود امروز،روزِبعد
چون شیشه ای که میشکند ماندگار نیست
مجنون و عشق،هردو غریبه،جدا زهم
فرهاد خسته مانده و عاشق تبار نیست
در لحظه های مبهم تقویم روی میز
جایی برای خیمهٔ سبز بهار نیست
هر روز بانگ ناله بلند است و ناکسان
منصور گشته اندو کسی سربه دار نیست
دیریست رنگ و بوی خیانت گرفته اند
در تار و پود آینه ها جز غبار نیست
نومیدم از حضورِسپیده که در افق
صبح امیدبه شانه ی کوه آشکار نیست
💔😔💔🥀🥀
اینجا دلی برای دلی بیقرار نیست
در هیچ برگ و دفترِ عشق و صحیفه ای
جایی برای واژ ه ی وصلِ نگار نیست
عهدی که بسته می شود امروز،روزِبعد
چون شیشه ای که میشکند ماندگار نیست
مجنون و عشق،هردو غریبه،جدا زهم
فرهاد خسته مانده و عاشق تبار نیست
در لحظه های مبهم تقویم روی میز
جایی برای خیمهٔ سبز بهار نیست
هر روز بانگ ناله بلند است و ناکسان
منصور گشته اندو کسی سربه دار نیست
دیریست رنگ و بوی خیانت گرفته اند
در تار و پود آینه ها جز غبار نیست
نومیدم از حضورِسپیده که در افق
صبح امیدبه شانه ی کوه آشکار نیست
💔😔💔🥀🥀
۴.۶k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.