کـاش من ۅ تودوجلد از یک رمان عاشقانه بودیم.تنگ در آغوش همخوابیده در قفسه های کتابخانه ای روستایی!گاهی تۅ را گاهی مـرا،تنها به سببتشدید دلتنگی هایمانبه امانت می بردند.