حسینمنزوی

.
#حسین_منزوی
.
عشقت آموخت به من رمز پریشانی را
چون نسیم از غم تو بی سر و سامانی را


بوی پیراهنی ای باد بیاور، ور نه
غم یوسف بکشد، عاشق کنعانی را


دور از چاک گریبان تو آموخت به من
گل من غنچه صفت، سر به گریبانی را


آه از این درد که زندان قفس خواهد کشت
مرغ خو کرده به پرواز گلستانی را


لیلی من! غم عشق تو بنازم که کشی
به خیابان جنون، قیس بیابانی را


اینک آن طرف شقایق، دل من مرکز سوزش
داغ بر دل بنهد لاله ی نعمانی را


همه، باغ دلم آثار خزان دارد، کو؟
آن که سامان بدهد این همه ویرانی را
دیدگاه ها (۱)

.#حسین_صفا.خیال میکردم برای پیشونیمیه خونه ی کوچیک رو شونه ه...

.#محمدعلی_بهمنی.اینجا برای از تو نوشتن هوا کم استدنیا برای ا...

.#عباس_معروفی.از سر عادت نیستکه وقتی می‌رویتا دم در همراهی‌ا...

.#علی_اکبر_یاغی_تبار.چندیست شوق کوچ از این منزل نداریمحتی هو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط