پارت ¹⁶
پارت ¹⁶
یکم گذشت و بعد از این کار کشید بیرون و نگام کرد گفت
جونگ کوک : ا/ت خوشگل من حالا برو لباسات رو عوض کن و بیا
بخوابیم از فردا کلی کار داریم. منم میرم لباسامو عوض میکنم
ا/ت: رفتم لباسمو عوض کردم و منتظر موندم که جونگ کوک بیاد .
جونگ کوک : خب پس توهم لباستو عوض کردی . رفتم روی تخت
دراز کشیدم و ا/ت فقط داشت نگاهم میکرد.
ا/ت نمیخوای بیای کنارم تا بخوابیم میخوای تا فردا صبح همونجا
بشینی؟
ا/ت: االان میام. خب من یکم خجالت کشیدم چون تاحاال تو بغل هیچکش
نخوابیده بودم .
ا/ت: جونگ کوکا
جونگ کوک : هوم؟
ا/ت: من تاحاال تو بغل هیچکس نخوابیدم
جونگ کوک : اه خب اشکال نداره بیبی بیا بیا اینجا بغل خودم بخواب.
من هرشب بغلت میکنم.
ا/ت: ناخود اگاه لبخند خیلی قشنگی روی لبم نشست و منم رفتم تو بغلش . یکم با دستاش موهامو نوازش کرد و بعد منو بغل کرد اما به این فکر
افتادم که چقدر خوب میشد که مامانم یا بابام منو هم اینجوری بغل میکردن
و موهامو نوازش میکردن که اشکام سرازیر شد و جونگ کوک منو از
خودش جدا کرد و با چشمای نگران نگاهم کرد..........
کامنت فراموش نشه😪💔
کپی ممنوع💔❌
یکم گذشت و بعد از این کار کشید بیرون و نگام کرد گفت
جونگ کوک : ا/ت خوشگل من حالا برو لباسات رو عوض کن و بیا
بخوابیم از فردا کلی کار داریم. منم میرم لباسامو عوض میکنم
ا/ت: رفتم لباسمو عوض کردم و منتظر موندم که جونگ کوک بیاد .
جونگ کوک : خب پس توهم لباستو عوض کردی . رفتم روی تخت
دراز کشیدم و ا/ت فقط داشت نگاهم میکرد.
ا/ت نمیخوای بیای کنارم تا بخوابیم میخوای تا فردا صبح همونجا
بشینی؟
ا/ت: االان میام. خب من یکم خجالت کشیدم چون تاحاال تو بغل هیچکش
نخوابیده بودم .
ا/ت: جونگ کوکا
جونگ کوک : هوم؟
ا/ت: من تاحاال تو بغل هیچکس نخوابیدم
جونگ کوک : اه خب اشکال نداره بیبی بیا بیا اینجا بغل خودم بخواب.
من هرشب بغلت میکنم.
ا/ت: ناخود اگاه لبخند خیلی قشنگی روی لبم نشست و منم رفتم تو بغلش . یکم با دستاش موهامو نوازش کرد و بعد منو بغل کرد اما به این فکر
افتادم که چقدر خوب میشد که مامانم یا بابام منو هم اینجوری بغل میکردن
و موهامو نوازش میکردن که اشکام سرازیر شد و جونگ کوک منو از
خودش جدا کرد و با چشمای نگران نگاهم کرد..........
کامنت فراموش نشه😪💔
کپی ممنوع💔❌
۲۰۰.۰k
۰۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.