اصلا قصد مقایسه ندارم و این دو تصویر هیچ ربطی با هم ندارن
اصلا قصد مقایسه ندارم و این دو تصویر هیچ ربطی با هم ندارن...!!! چون اصلا چیزی نیست که بشه مقایسه کرد و فقط خواستم یه خاطره واقعی از #شهید_ابراهیم_هادی نقل کنم و بگم که هستن کسانی که #پاک زندگی کردند
هستند کسانی که #گول_ظاهر دنیا و مال و منال و زیبایی های دنیا رو نخوردند....
هستند کسانی که #خودشون_رو_نباختند
هستند کسانی که #یوسف وار زندگی کردند و #تن به #زلیخا های زمان ندادند...
و شخصیت #حامد یه شخصیت تخیلی نیست و #الان هم همچین کسانی دارن زندگی میکنن و کم هم نیستن.... ............
............
............... پلاستیک به جای ساک ورزشی: حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش #ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده.وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا #دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن،شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.
#ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد. انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت.
#ابراهیم از آن روز به بعد #پیراهن_بلند و #شلوار #گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش رو داخل #کیسه #پلاستیکی می ریخت.هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما #باشگاه می ائیم تا #هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... ، تو با این #هیکل روی فرم این چه #لباس هایی است که می پوشی؟ #ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیه می کرد:اگر #ورزش رو برای #خدا انجام بدین #عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین #ضرر خواهید کرد.
البته #ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد .مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند ، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد...
#سریال_پدر #پدر #شهید #شهادت #سلام_بر-ابراهیم
هستند کسانی که #گول_ظاهر دنیا و مال و منال و زیبایی های دنیا رو نخوردند....
هستند کسانی که #خودشون_رو_نباختند
هستند کسانی که #یوسف وار زندگی کردند و #تن به #زلیخا های زمان ندادند...
و شخصیت #حامد یه شخصیت تخیلی نیست و #الان هم همچین کسانی دارن زندگی میکنن و کم هم نیستن.... ............
............
............... پلاستیک به جای ساک ورزشی: حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش #ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده.وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا #دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن،شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.
#ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد. انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت.
#ابراهیم از آن روز به بعد #پیراهن_بلند و #شلوار #گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش رو داخل #کیسه #پلاستیکی می ریخت.هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما #باشگاه می ائیم تا #هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... ، تو با این #هیکل روی فرم این چه #لباس هایی است که می پوشی؟ #ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیه می کرد:اگر #ورزش رو برای #خدا انجام بدین #عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین #ضرر خواهید کرد.
البته #ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد .مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند ، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد...
#سریال_پدر #پدر #شهید #شهادت #سلام_بر-ابراهیم
۴.۲k
۱۰ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.