ببخشید من میتونم به خانمتون نگاه کنم
ببخشید من میتونم به خانمتون نگاه کنم !!!
جوانی خیلی آرام و متین به مردی نزدیک شد و گفت:ببخشید آقا !! من می تونم یه کم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم ؛ مرد که اصلا توقع شنیدن چنین حرفی رو نداشت ، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان جمعیت یقه جوان را گرفت و با عصبانیت گفت :مرتیکه عوضی مگه خودت ناموس نداری ؟ خجالت نمیکشی ؟ اما جوان خیلی آرام ادامه داد:خیلی عذر می خوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین ، دیدم همه دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن ، منم گفتم که حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم . حالا یقه رو ول کن که از خیرش گذشتم !!
مرد خشکش زد ......
همانطور که یقه ی جوان را گرفته بود ، زیر چشمی زنش را برانداز می کرد ......
حجاب ، همان چادری بود که پشت در خانه سوخت ؛ ولی از سر فاطمه (س) نیفتاد
جوانی خیلی آرام و متین به مردی نزدیک شد و گفت:ببخشید آقا !! من می تونم یه کم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم ؛ مرد که اصلا توقع شنیدن چنین حرفی رو نداشت ، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان جمعیت یقه جوان را گرفت و با عصبانیت گفت :مرتیکه عوضی مگه خودت ناموس نداری ؟ خجالت نمیکشی ؟ اما جوان خیلی آرام ادامه داد:خیلی عذر می خوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین ، دیدم همه دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن ، منم گفتم که حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم . حالا یقه رو ول کن که از خیرش گذشتم !!
مرد خشکش زد ......
همانطور که یقه ی جوان را گرفته بود ، زیر چشمی زنش را برانداز می کرد ......
حجاب ، همان چادری بود که پشت در خانه سوخت ؛ ولی از سر فاطمه (س) نیفتاد
- ۱.۵k
- ۲۳ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط