اصلا خدایا شکرت که امل شدم

اصلا خدایا شکرت که اُمل شدم ...

وقتی تو تاکسی سوار شدم دیدم یه نامحرم کنارم نشسته ،
خودم رو جمع کردم ،
بهم گفت : اُمل !!

وقتی موقع اذان رفتم مسجد دانشگاه ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی چادر سرم گذاشتم تا کمتر جلب توجه کنم ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی با عشوه و ناز با نامحرم حرف نزدم ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی عکس بدون حجاب و برهنه ی خودمو
توی فیس بوک برای کوبیدن لایک های پر از هوس نذاشتم ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی زنگ گوشیم بوی پیراهن یوسفه ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی پای ثابت بچه های هیئت شدم ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی موقع حرف زدن با نامحرم سرم پایین بود ،
بهم گفتن : اُمل !!


وقتی پشت رهبر م حرف زدن ، رگ غیرتم بالا زد ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی بهترین کتاب رمانم شد “دا” ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی گفتم توی خونمون ماهواره نداریم چون عقیدم اینه که ماهواره دقیقا همون غارت فرهنگیه ،
بهم گفتن : اُمل !!

وقتی بزرگترین آرزوم شد ” شهادت ” ،
بهم گفتن : اُمل !!

تازه فهمیدم این روزها هر کی از کنارم رد میشه ،
چرا به من میگه : اُمل ؟!
اصلا خدایا شکرت که شدم اُمل
در روزگاری که هرچیز غیر از اُمل بودن بوی کفر و فساد میده..

❤️کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است❤️.

https://telegram.me/joinchat/BzQsUDwE6aWnaKpmVxcLEg
دیدگاه ها (۱)

در شهر مداد رنگی ها یکرنگی زیباست . در شهری که متفاوت بودن ح...

بجای اینکه دنبال "فاطمه"باشیخودت کمی "علی"باش....

بریم برای پارت اول رمان گمشده ای شرق

زیر باران سئول[پارت 2]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط