دوباره می سازمت وطن اگرچه باخشت جان خویش

دوباره می سازمت وطن اگرچه باخشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم اگرچه بااستخوان خویش
سیمین بهبهانی
دیدگاه ها (۱)

زاهد چه بلایی تو که این رشته تسبیحازدست تو سوراخ به سوراخ گر...

شهر خالی است زعشاق بود کز طرفیمردی از خویش برون آیدوکاری بکن...

شاعر نی ام وشعرندانم که چه باشدمن مرثیه خوان دل دیوانه ی خوی...

این جهان با توخوش است وآن جهان با تو خوش استاین جهانن بی من ...

صدایت جان دوباره می دهد به تن خسته من... به سراغ تو شبی با ت...

ای وای مادرم، دوباره دست به بازویت گرفتی و مرا پریشان کردی، ...

جانم از عشق تو سوختمن درڪنار تو بہ‌آرامش میرسمو آنجاڪہ‌هیچڪس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط