داستانامشب

#داستان_امشب....

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:
«فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند.»
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را بر کند.
ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد و گفت: «ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!»

عابد گفت: « نه، بریدن درخت اولویت دارد.»

مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند. عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت:
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و ثوابتر از کندن آن درخت است»

عابد با خود گفت:
«راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت.
روز دوم دو دینار دید و بر گرفت.
روز سوم هیچ نبود.

خشمگین شد و تبر بر گرفت.

باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟»
عابد گفت: «تا آن درخت برکنم»
ابلیس گفت: «دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند.»

عابد و ابلیس در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!

عابد گفت: «دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت: «آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخره تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد. ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی.»

امیدوارم همه کارهامون برای رضای خدا باشه...
دیدگاه ها (۲)

فال روز متولدین فروردین:حتی در سخت ترین شرایط نگرش شما کلید ...

فال روز متولدین تیر:اگر به کاری که می کنید علاقه داشته باشید...

#آموزش_پیداکردن_نام_کاربری...نرم افزار تلگرام دارای مزیت بسی...

#تست_روانشناسی_امروز...تست ناهوشیاردر اولین نگاه فکر کردید چ...

محمد ویسی

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

🌅 صبح‌بخیرِ پرمهرسلام بر تو، دوست عزیز و ارزشمندم…صبح‌ات به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط