یک شهر غریب ...من و یک کافه ، قهوه ای تلخ و پکی از سیگار من و یک خیابان ، نم باران و دست های یخ زدهمن و یک خاطره ، یک رنج و یک دردمن و خیالت ، تنهای تنها در این شهر ...