حکایت رفاقت

حکایت رفاقت
حکایت سنگهای کنارساحله
اول یکی یکی
جمعشون میکنی تو بغلت
بعدشم یکی یکی
پرتشون میکنی تو آب
اما بعضی وقتا یه
سنگهای قیمتی گیرت میاد
که هیچوقت
نمیتونی پرتشون کنی
❤ ️❤ ️❤ ️
دیدگاه ها (۱)

آخرین روزهای اسفند است🌸 🍃 🌸 از سرِ شاخِ این برهنه چنارمرغکی ...

✨ هــــر لحظه این را به یــــاد داشته باشیدکه انـــدازه ی مش...

👑 👑 :✨ اون لبخندی که برای پنهان کردن دردت میزنی، ✨ لبخند خدا...

:هر وقت از دست کسی یا چیزی ناراحت شدی فقط یه لحظه به نبودنش ...

هر عمل کز آدمی سر میزند....

همه راجب شکست عشقی یا راجب حس یک طرفه میگن..با اینکه حس بدتر...

خسته از سرکار برگشتم خونه . .مشغول خوردن شام بودم که داداشم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط