بعد از چند وقت دیدمش
بعد از چند وقت دیدمش
بغضم را قورت دادم و
چشانم را بستم
زیر لب گفتم : دوستت ندارم
بار دوم با صدای بلندتری گفتم
دوستت ندارم!
بفهم
من
دوستت ندارم!
با لحنی تلخ گفت :دلبر زیبارو
حالا چرا از گفتن حرف دل
خجالت می کشی و
سرت را بالا نمی آوری؟
او نمیدانست اگر
به چشمانش نگاه کنم
تمام معادلات ذهن به هم می ریزد
او از درونم خبر نداشت
اما کاش صدای دلم را می شنید
که فریاد می زد
منِ دیوانه
هنوز هم دوستت دارم.
#آیدا_حقیقی
بغضم را قورت دادم و
چشانم را بستم
زیر لب گفتم : دوستت ندارم
بار دوم با صدای بلندتری گفتم
دوستت ندارم!
بفهم
من
دوستت ندارم!
با لحنی تلخ گفت :دلبر زیبارو
حالا چرا از گفتن حرف دل
خجالت می کشی و
سرت را بالا نمی آوری؟
او نمیدانست اگر
به چشمانش نگاه کنم
تمام معادلات ذهن به هم می ریزد
او از درونم خبر نداشت
اما کاش صدای دلم را می شنید
که فریاد می زد
منِ دیوانه
هنوز هم دوستت دارم.
#آیدا_حقیقی
۳.۳k
۰۸ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.