اگر شهر مال من بود

اگر شهر مالِ من بود،
در هر خیابانش یک بغل فروشی تأسیس میکردم که اگر پاییز بود و
نمِ باران و
یک دنیا برگِ زردِ ریخته از درخت و
یک دل که پر از دلتنگیست...
جایی باشد برای دقیقه ای در آغوش کشیده شدن و ثانیه ای آرامش و لحظه ای امنیت...
آری من اگر بودم،
به جای این همه درمانگاه و مریض خانه،
در هر خیابان فقط یک بغل فروشی میزدم و تمام...

#شیما_بهزاد😍
دیدگاه ها (۴)

کُجا بِبَرَم خودَم را!که یاد تو نیوفتد!#محمدرمضان_نیا

پرسید:خوشبخت ترین آدم کیه؟هرکسی از گوشه کناری یه چیزی میگفتو...

بیشتر ما،آدم های دقیقه ی نودیم!قدر خوبیِ کسی که عاشقمان بود ...

گفتم: "من هستم که جای همه برات باشم.جای همه کمکت کنم.جای همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط