شب سردی است و من افسرده

شب سردی است ، و من افسرده.
راه دوری است ، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می‌کنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم‌ها.
سایه‌ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم‌ها.

فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه‌ها ساز کند پنهانی.

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است:
هردم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده‌ای کو که به دل انگیزم؟
قطره‌ای کو که به دریا ریزم؟
صخره‌ای کو که بدان آویزم؟

مثل این است که شب نمناک است.
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من ، لیک، غمی غمناک است.
دیدگاه ها (۱)

At the bottom of every frozen heart, there are one or two dr...

روز میلاد من است آمده‌ام دست کشمبه سر و گوشِ عرق کرده‌ی دنیا...

دشمنای پرسپولیس زمانی بازی رو باختن که فکر میکردن بالاتر از ...

سخت اما شیرین💫 🌈 #زیست

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط