یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذا
یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد. لبخندی زد و گفت:
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.
دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.
دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم.
دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم،
سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.
دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند.
آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای:
اهدافم
رویاهایم
ایده هایم و
سرنوشتم
روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم
روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد.
هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.
#ژوان_وایس
🖋️پنجشنبه هفته پیش، روزی بود که از مدتها یا شاید بهتر بگم از سالها پیش منتظرش بودم، رویایی که با هرقدم که بهش نزدیک و نزدیکتر میشدم، فکر میکردم الانه که کارگردانِ خیالی بگه: کات...خیلی ممنونم، همگی خیلی زحمت کشیدن....
چقدر برای دانشکده مدیریت ذوق داشتم، شاید از حدود ۳ الی ۴ سالگی...و قدیمی ترین رویام بود، اونقدر قدیمی که امسال وقتی داشتم صندوقچه رویاهامو میگشتم که ببینم کدومشونو میتونم بیارم بیرون و بهشون برسم که حال روحم بهتر بشه، تک و تنها گوشه صندوقچه افتاده بود و مظلوم نگاهم میکرد، و یهو همه چیز پشت سرهم اتفاق افتاد...
امسال؛ من بشکل عینی بهم ثابت شد که رویاها هم قابل دستیابی اند، بشرطی که به اندازه خودشون، بهشون فرصت بدی، بعضی رویاها زودبازده هستند یا اون زمان که داری بهشون میرسی به اون پختگیِ داشتنِ اون رویا، رسیدی؛ یا دیربازده هستند و کلی راه و هدف رو باید با موفقیت بگذرونی تا در نهایت بهش برسی😊🌹
اگه مثه من، از ساحل امنت، دور شدی و وسط اقیانوسی و خیلی امکان داره که به ساحل امنت دوباره برگردی، بنظرم نترس و آروم آروم پیش برو...و خودتو به جریان بسپر...بازم کتاب نقشه راه و راه درست رو اگه ۲۵ سال به بالا هستی، پیشنهاد میدم...خودمم درحال مطالعه شون هستم...👌🏻📚😍🌸
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم.
دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم.
دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم.
دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم،
سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم.
دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند.
آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای:
اهدافم
رویاهایم
ایده هایم و
سرنوشتم
روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم
روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد.
هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.
#ژوان_وایس
🖋️پنجشنبه هفته پیش، روزی بود که از مدتها یا شاید بهتر بگم از سالها پیش منتظرش بودم، رویایی که با هرقدم که بهش نزدیک و نزدیکتر میشدم، فکر میکردم الانه که کارگردانِ خیالی بگه: کات...خیلی ممنونم، همگی خیلی زحمت کشیدن....
چقدر برای دانشکده مدیریت ذوق داشتم، شاید از حدود ۳ الی ۴ سالگی...و قدیمی ترین رویام بود، اونقدر قدیمی که امسال وقتی داشتم صندوقچه رویاهامو میگشتم که ببینم کدومشونو میتونم بیارم بیرون و بهشون برسم که حال روحم بهتر بشه، تک و تنها گوشه صندوقچه افتاده بود و مظلوم نگاهم میکرد، و یهو همه چیز پشت سرهم اتفاق افتاد...
امسال؛ من بشکل عینی بهم ثابت شد که رویاها هم قابل دستیابی اند، بشرطی که به اندازه خودشون، بهشون فرصت بدی، بعضی رویاها زودبازده هستند یا اون زمان که داری بهشون میرسی به اون پختگیِ داشتنِ اون رویا، رسیدی؛ یا دیربازده هستند و کلی راه و هدف رو باید با موفقیت بگذرونی تا در نهایت بهش برسی😊🌹
اگه مثه من، از ساحل امنت، دور شدی و وسط اقیانوسی و خیلی امکان داره که به ساحل امنت دوباره برگردی، بنظرم نترس و آروم آروم پیش برو...و خودتو به جریان بسپر...بازم کتاب نقشه راه و راه درست رو اگه ۲۵ سال به بالا هستی، پیشنهاد میدم...خودمم درحال مطالعه شون هستم...👌🏻📚😍🌸
۷.۵k
۳۰ مهر ۱۴۰۱