📚 سه دقیقه در قیامت
📚#سه_دقیقه_در_قیامت
❤#پرسش_و_پاسخ
❤#قسمت33
سوال 3
سوال 3 :چطور است بيشتر افرادي كه تجربه نزديك به مرگ داشتهاند،
فقط از عشق و پاكي و نور الهي حرف ميزنند، اما ايشان از بررسي اعمال
ميگويد؟
تفاوتي كه ايشان با تمام كساني كه تجربه نزديك به مرگ داشتند، در
بررسي اعمال است. ايشان از داالن نور و... خبري ندارد. ايشان ميگويد كه
ً قرار به بازگشت من نبوده. براي همين است كه حسابرسي اعمال را
احتماال
مشاهده كردم. شايد هم خدا ميخواسته توسط ايشان تلنگري به ما بزند.
اما تشابهي كه در ميان تمام اين افراد است، اين بوده كه بعد از بازگشت،
فوق العاده انسانهاي با محبتي شده و در راه رضاي خداوند، خالصانه عمل
ميكنند. اين عشق الهي در كارهاي تمام اين افراد ديده ميشود.
نگارندهي كتاب ميگفت: چند روز در محل كار ايشان حضور داشتم.
هركسي هر كاري داشت به ايشان مراجعه ميكرد و او در راه انداختن كار
مراجعين، خيلي تالش ميكرد. سربازها و كاركنان اداره، خالصانه او را
دوست دارند، چون او هم خالصانه براي همه فعاليت ميكند.
وقتي از او در مورد علت اين همه تالش سؤال كردم گفت: ما يك
فرصت كوتاه داريم تا براي رضاي خدا به بندگانش خدمت كنيم.
شبيه اين جمله را در خاطرات بيشتر تجربه كنندگان مرگ شنيدهايم.
آنها انسانهايي ميشوند كه عشق به كار براي رضاي خدا در تمام افعال
آنها ديده ميشود.
البته در خاطرات ايشان هم هست كه وقتي كاري عاشقانه و خالصانه
براي خدا باشد ارزشمند است. وگرنه... مانند ماجراي نجات يك انسان.
كاري كه نيت غير خدايي پيدا كند ارزش خود را از دست ميدهد.
❤#پرسش_و_پاسخ
❤#قسمت33
سوال 3
سوال 3 :چطور است بيشتر افرادي كه تجربه نزديك به مرگ داشتهاند،
فقط از عشق و پاكي و نور الهي حرف ميزنند، اما ايشان از بررسي اعمال
ميگويد؟
تفاوتي كه ايشان با تمام كساني كه تجربه نزديك به مرگ داشتند، در
بررسي اعمال است. ايشان از داالن نور و... خبري ندارد. ايشان ميگويد كه
ً قرار به بازگشت من نبوده. براي همين است كه حسابرسي اعمال را
احتماال
مشاهده كردم. شايد هم خدا ميخواسته توسط ايشان تلنگري به ما بزند.
اما تشابهي كه در ميان تمام اين افراد است، اين بوده كه بعد از بازگشت،
فوق العاده انسانهاي با محبتي شده و در راه رضاي خداوند، خالصانه عمل
ميكنند. اين عشق الهي در كارهاي تمام اين افراد ديده ميشود.
نگارندهي كتاب ميگفت: چند روز در محل كار ايشان حضور داشتم.
هركسي هر كاري داشت به ايشان مراجعه ميكرد و او در راه انداختن كار
مراجعين، خيلي تالش ميكرد. سربازها و كاركنان اداره، خالصانه او را
دوست دارند، چون او هم خالصانه براي همه فعاليت ميكند.
وقتي از او در مورد علت اين همه تالش سؤال كردم گفت: ما يك
فرصت كوتاه داريم تا براي رضاي خدا به بندگانش خدمت كنيم.
شبيه اين جمله را در خاطرات بيشتر تجربه كنندگان مرگ شنيدهايم.
آنها انسانهايي ميشوند كه عشق به كار براي رضاي خدا در تمام افعال
آنها ديده ميشود.
البته در خاطرات ايشان هم هست كه وقتي كاري عاشقانه و خالصانه
براي خدا باشد ارزشمند است. وگرنه... مانند ماجراي نجات يك انسان.
كاري كه نيت غير خدايي پيدا كند ارزش خود را از دست ميدهد.
۲.۹k
۲۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.