اما امروز

اما امروز
در محاصره پنجره‌هایِ پاییز
می‌خواهم تو را به نام بخوانم
آتش کوچکی روشن کنم
چیزی بپوشم
و تو را ای پیراهن بافته از گلِ پرتقال
و شکوفه‌هایِ شب‌بو صدا کنم
#آخرین_روز_پاییز #یلدا #پاییز #ThatsAlreadyTooLate #Personal #Memory #Strange #Feeling #Lonely #Desire #Cold #Love #Autumn #Fallen

#تکست_خاص #love #تکست_ناب #عاشقانه #عکس_نوشته #عشق #تنهایی #عشقولانه #دخترونه #عکس_پروفایل #پروفایل
دیدگاه ها (۱)

دَر را باز کن دی‌جانما اهالی سرزمینِ سِپردنیمیاران قدیمیِ با...

همزاد من!ساعت‌های دراز است که بر این صفحهٔ کاغذ خم شده‌ام تا...

همرنگ آرزوهاے من است پاییزے ڪه پر از خش خش دلتنگے هاستدر باد...

دستانم بوی عشق می دهند.بوی انار و خرمالو...آنقدر که کوچه های...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط