در کشورهای جهان سوم، عقب افتادگی فکری منجر به ثبات تابوها
در کشورهای جهان سوم، عقب افتادگی فکری منجر به ثبات تابوها و درنهایت مرگ منطق می شود. اما مشکل ارتجاع هرگز به همین مسائل ختم نمی شود و اگر این جوامع که از هر نظر عقب تر از سکولار پیشرفته می باشند بررسی کنیم خواهیم فهمید که مردم این جوامع توانایی تشخیص خوب و بد و رعایت حریم یکدیگر را نداشته و برای حفظ باورهای پوسیده به هر عملی غیرانسانی متوسل می شوند. جهان سوم است دیگر! جایی که در آن پسران زندگی دختران را فدای چند دقیقه لذت می کنند. جایی که در یک جایش پسری بکارت جسم و روح دخترک را می دَرد و در جای دیگرش به دنبال باکره همچون درازگوشی عرعرکنان می دَود. جهان سوم است دیگر! همان جایی که دخترش با نامه ی جعلی پزشکی تظاهر می کند که به او تجاوز نشده است و این پدیده اولین دادگاه ناعادلانه ای ست که در آن شاکی، خود را محکوم به پذیرش سرنوشت می داند و به مجرم، آزادی پاداش می دهد و این چرخه ادامه می یابد تا زمانی که ظلم علیه زن در ذهن توده مردم تبدیل به ننگ برای او می شود. شاکی های ننگین، شاکی هایی که انگ را به جای چسباندن بر گردن مجرمین بر پیشانی خود می چسبانند. مجرمینی که دیگر، حق به جانب اند! جهان سوم همین جاست. جایی که نران اش مانع از رشد فکری مردان می شوند و دقایقی دیگر می آیند و مسواکشان را به حلق ما و آگاهان فرو می کنند و آنهای ضعیف تر را مسموم و دچار لغزش می کنند و آنها نیز زندگی زناشویی خود را به چالش پارچه ی خونین می کشند. زیست و زناشویی مان مضحک است وقتی که من آرزو می کنم ایکاش بکارتی داشتم و آن را با چاقویی کُند پاره پاره می کردم و دور تا دورش را می سوهانیدم که مبادا دوباره رشد کند. اما نه این بکارت های معمولی، کاش بکارتی داشتم که وقتی دریده می شد معنی انسان را بواسطه اش درک می کردم. همچو درِ تابوت دخترک سنگسار شده!
هدی
هدی
۲.۳k
۰۸ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.