یک روز از سر بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند
یک روز از سر بی کاری به بچههای کلاس گفتم انشایی بنویسند ،
با این عنوان که :
فقـر بهتـر است یا عطـر ؟
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچهها نوشتند : فقـر .
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب میکردند ،
نوشته بودند که :
فقـر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز میکند و
او را بیـدار نگه میدارد ولی عطـر آدم را بیهوش و مدهوش میکند.
عادت کرده بودند مجیـز فقـر را بگویند چون نصیبشان شده بود
فقط یکی از بچهها نوشته بود : عطـر .
انشایش را هنوز هم دارم . جالب بود ؛ نوشته بود :
عطـر حسهای آدم را
بیـدار میکند که فقـر آن ها را خاموش کرده است ...
برگرفته از کتاب "رؤیای تبت" | فریبا وفی
با این عنوان که :
فقـر بهتـر است یا عطـر ؟
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچهها نوشتند : فقـر .
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب میکردند ،
نوشته بودند که :
فقـر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز میکند و
او را بیـدار نگه میدارد ولی عطـر آدم را بیهوش و مدهوش میکند.
عادت کرده بودند مجیـز فقـر را بگویند چون نصیبشان شده بود
فقط یکی از بچهها نوشته بود : عطـر .
انشایش را هنوز هم دارم . جالب بود ؛ نوشته بود :
عطـر حسهای آدم را
بیـدار میکند که فقـر آن ها را خاموش کرده است ...
برگرفته از کتاب "رؤیای تبت" | فریبا وفی
۲۱۹
۲۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.