وقتی که سیب داشتیم و ما نفر بودیم

“وقتی که ۴ سیب داشتیم و ما ۵ نفر بودیم
مادرم گفت:
“من سیب دوست ندارم”
ابوعلی‌سینا
دیدگاه ها (۱)

چه خوشبخت اند ..آنها که به پای هم پیر میشوند.. نه به دست هم....

روباهی از شتری پرسید: عمق این رودخانه چقدر است؟ شتر جواب ‌دا...

وقتی بچه بودم میگفتند :هر وقت به تنهایی توانستی بند کفشهایت ...

عمل جراحی جدا سازی موبایل از بدن به زودی در سراسر بیمارستانه...

روز مادر مبارک تقدیم به مادرانی این همه سال ازمانگهداری کردن...

::.« الا بذکر الله تطمئن القلوب ......».::

منم کسیو ندارم..... 🥲💔🔮🎧سوال پست: کی رو توی دنیا بیشتر از بق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط