پارت۵
هیونجین: باشه عزیزم خدافظ
قطع کردن
ویو هیونجین
رسیدم سر کار رفتم داخل اتاقم که در زدن
هیون: بیا تو
فلیکس: چطوری داداش
هیون: اصلا خوب نیستم
فلیکس: اتفاقی افتاده ؟
هیون: بیا بشین تعریف کنم
فلیکس: خب چیشده ؟
هیون: این بنگچان داره میره روی مخم
فلیکس: کریستوفر بنگچان؟داداش ات؟
هیون: اوهوم
فلیکس: خب انتظار داری همچین آدم خلافکاری با توعه پلیس چطوری رفتار کنه؟
هیون: اونطوری رفتار کردنش به درک داره مغز اتو پر میکنه
فلیکس: پوففف داداش والا نمیدونم چی بگم ولی این بنگچان جرمش داره سنگین تر میشه نمیخوای کاری کنی ؟
هیون: من به ات قول دادم کاری با خودش و داداشش نداشته باشم متوجهی فلیکس؟
فلیکس: هیونجین قرارمون این نبود که به خاطر عشقت شغل خودتو و وظیفه ای که داری رو فراموش کنی اگر نمیتونی خودت اون یارو رو بندازی زندان پس پروندشو بده به یکی دیگه
هیون: ولی ات؟ ات چی میشه اونو نندازن زندان من بدون اون نمیتونم
فلیکس: نگران نباش من حواسم به ات هست اونم مثل خواهرمه
هیون: دمت گرم
فلیکس: من دیگه برم به کارت برس منم کلی پرونده دارم که باید انجامشون بدم میبینمت
هیون: فعلا
ویو ات
فکرم درگیر بود تصمیم گرفتم برم انبار اسلحه ها ببینم وضعیت کارها در چه حاله رفتم آماده شدم سوئیچ فراری مو برداشتم رفتم انبار تا رسیدم همه بهم سلام کردن به دست راستم سوهو گفتم بیاد اتاقم
سوهو: خانم امری داشتید ؟
ات: اون قرارداد نامه با کارخونه تیکاپو چیشد؟
سوهو: خانم امادس اگر میخواید تا بیارم امضا کنید
ات: بدش امضا کنم
سوهو: امر دیگه ای ندارید؟
ات: یه دم نوش برای سر درد بیار که دارم میمیرم
سوهو:.....
شرایط
۱۵لایک
۹کامنت
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.