تمآمِ جانِ من ؛ سلام...
تمآمِ جانِ من ؛ سلام...
نمیدونم از آخرین باری که برات نوشتم چقدر میگذره ؛ شاید چند روز اما چند روزی که برای من سال ها طول میکشه
همش دلم میخاد بشینم باهات حرف بزنم و مقصد نوشتنام تو باشی^^
خواستم بگم حالم تعریفی نداره اما نگرانم نشو!
ولی خودم همش نگران توام ؛ نگرانِ اینکه کجایی؟ ؛ چیکار میکنی؟ ؛ نکنه غذاتُ دیر و زود بخوری؟ ؛ نکنه موقه ی رانندگی کمربند نبندی؟ ؛ نکنه سر وقت نخوابی؟ و کلی نگرانیِ دیگه...
انگار مامانتم و همش دلواپست میشم ؛ خب طبیعیه این خاصیتِ عشقه
راستی دلم برات ی ذره شده!...
دلم میخاد بشینم یه دل سیر نگات کنم و تصویرِ اون دوتا چشای مستت و سیو کنم تو مغزم تا موقه ی عصبانیت یا غصه بهشون فکر کنم و حسِ منفی از سرم بپره!
حتی دلم واسه لبخندای جذابتم تنگ شده ؛ عاخه من قربون اون خنده های قشنگت برم که وقتی یادشون میوفتم لبام کش میاد و انگار دارن تو دلم قند آب میکنن!
این روزا به تو و خیالت خیلی خیلی نیاز دارم!...
بیشتر از هروقتی تو فشارم و مدام حس میکنم لبه ی پرتگاهم ؛ هی با خودم فکر میکنم همچی درست میشه و تا یکم نور امید تو دلم ریشه میکنه باز از یجایی گند همچی در میاد!
این روزا تنهاییام و بغل کردم و هی اشک میریزم ؛ انقد همچی قر و قاطیه که نمیدونم واسه کدوم بد باشم
بی خیال از کجا به کجا رسیدیم!...
میگم کاش خوب باشی و همش لبخند بزنی!
کاش بشه یه روزی با یه دسته گل بیام نزدیکت و وایسم به تماشا...
میدونی که من واسه دیدنت هرکاری میکنم؟...
اصلا ؛ "جان به دیدارِ تو یک روز فدا خواهم کرد :)!..."
#کاف_علیزاده
بیستم تیرماه 1401
_ ‹ میان شادی و غم با خیالت عالمی دارم❤️🖇️ ›
#Siamakam
#Siamak_Nemati
نمیدونم از آخرین باری که برات نوشتم چقدر میگذره ؛ شاید چند روز اما چند روزی که برای من سال ها طول میکشه
همش دلم میخاد بشینم باهات حرف بزنم و مقصد نوشتنام تو باشی^^
خواستم بگم حالم تعریفی نداره اما نگرانم نشو!
ولی خودم همش نگران توام ؛ نگرانِ اینکه کجایی؟ ؛ چیکار میکنی؟ ؛ نکنه غذاتُ دیر و زود بخوری؟ ؛ نکنه موقه ی رانندگی کمربند نبندی؟ ؛ نکنه سر وقت نخوابی؟ و کلی نگرانیِ دیگه...
انگار مامانتم و همش دلواپست میشم ؛ خب طبیعیه این خاصیتِ عشقه
راستی دلم برات ی ذره شده!...
دلم میخاد بشینم یه دل سیر نگات کنم و تصویرِ اون دوتا چشای مستت و سیو کنم تو مغزم تا موقه ی عصبانیت یا غصه بهشون فکر کنم و حسِ منفی از سرم بپره!
حتی دلم واسه لبخندای جذابتم تنگ شده ؛ عاخه من قربون اون خنده های قشنگت برم که وقتی یادشون میوفتم لبام کش میاد و انگار دارن تو دلم قند آب میکنن!
این روزا به تو و خیالت خیلی خیلی نیاز دارم!...
بیشتر از هروقتی تو فشارم و مدام حس میکنم لبه ی پرتگاهم ؛ هی با خودم فکر میکنم همچی درست میشه و تا یکم نور امید تو دلم ریشه میکنه باز از یجایی گند همچی در میاد!
این روزا تنهاییام و بغل کردم و هی اشک میریزم ؛ انقد همچی قر و قاطیه که نمیدونم واسه کدوم بد باشم
بی خیال از کجا به کجا رسیدیم!...
میگم کاش خوب باشی و همش لبخند بزنی!
کاش بشه یه روزی با یه دسته گل بیام نزدیکت و وایسم به تماشا...
میدونی که من واسه دیدنت هرکاری میکنم؟...
اصلا ؛ "جان به دیدارِ تو یک روز فدا خواهم کرد :)!..."
#کاف_علیزاده
بیستم تیرماه 1401
_ ‹ میان شادی و غم با خیالت عالمی دارم❤️🖇️ ›
#Siamakam
#Siamak_Nemati
۵۵.۷k
۱۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.