فیلیکس

-----------فیلیکس
واقعا خونه بدون ات خالیه خیلیم خایه مثلا اینجوریه که انکار یچیزی کمه
ولی امروز برمیگردونیمش
نقشه کشیده بودیم که امروز حمله کنیم کلی ادم جمع کرده بودیم و قرار شده بود لینو پهبادو کنترل کنه که ببینه ات کجاست
برای امتحان رفته بودم بالا پشتبون با پهباد شروع کردم به پیدا کردن خونه ی یونکی چند دقیقه ای گذشت و نا امید شدم ولی به این فکر کردم که باید پیداش کنم تا بتونم اتو پیدا کنم شروع کردم به گستن که...خونه ای دیدم همون... همون خونه بود تک تک طبقاتو گشتم تا... اتو دیدم ات لخت بود... انگار تازه از هموم اومده بود چقدر اندام قشنگی داشت
همینجوری خیره مونده بودم بهش میدنستم که اشتباهه ولی.. ولی نمیتونستم نگاهمو ازش بگیرم
+پس زیر اون لباسای گشاد این اندامو قایم کردی
داستم هی بیشترو بیشتر عاشق این دختر میشدم که با صدای لینو سریع پهبادو برکردوندم و جواب دادم
+ها
لینو :پیدا کردی؟
+اره دارم پهبادو برمیگردونم
رفت منم پهبادو برگردوندم و رفتم پایین
------یونگی
رفتم که به ات بگم که صبحونه خاضر و خب از عادت بد من که در نمیزنم و از شانس بدم شایدم خوبم ات لخت بود قشنگ لخت لخت بود
اون کمر باریکش بدن زریفش..... همینجوری مونده بودم که داد زد
#یااااا بهت یاد ندادن در بزنیییی؟
÷بازم جیغ جیغش شروع شده برای اینکه ازیتش کنم گفتم
÷من که هنشو دیدم چرا حوله میکشی عااا راستی صبحونه امادست
و سریع رفتم بیرون چون اگه یکم بیشتر میموندم جرم میداد
همینجوری داشتم میدوییدم که صذای دادش کل خونرو گرفته بود
#یاااااااااااا
خندیدم و رفتم سر میز اومد پایین ولی هی نگاهی بهم نمیکرد حدس زدم که قهره دختره دیگه این قهر نکنه من قهر کنم؟
÷هی بدن خوشگل قهری با من الان؟
#یاا جا معذرت خواهیته که بی اجازه اومدی داخلو منو لخت دیدی؟
÷معذرت خواهی؟چیز زیاد عجیبی نیست برام دخترای زیادیو اینجوری لخت کردم
#یاا چقدر هولی تو غذاشو برداشت و رفت رو کاناپه بخوره
هیچوقت از غذا دست نمیکشه این دختر
خنده ای کردم و شروع کردم به خوردن صبحونم
بعد از خوردن صبحونه تصمیم گرفتم باهم اشپزی کنیم اخه خیلی اشپزیه جفتمون خوب بود برای همون
÷اتتتتت بیا کیک درست کنیم
ات هم که با غذا خر میشه گفت
#اومدمممممم
تو اشپزخونه منتظرش موندم وقتی اومد دست کشامونو پوشیدین کمکم کرد پیشبندمو بپپشم منم به اون کمک کردم و شروع مردیم زدم گوکل اموزش کیک تا بفهمیم چه قلطی داریم میکنیم اول تخم مرغ بعد ارد بعد... (بخدا بلد نیستم دیگه چی بنویسم🤡🥀)خلاصه همه مراحلو انجام دادبم و اشپز خونرو به گوه کشیدیم✨
بعد از اینکه گذاشتیم فر بپزه برای اینکه حوصلمون سر نره شروع کردیم اشپز خونرو از همین ویزی که هست داغون تر کردیم
بله درست حدس زدیم من شروع کردم به ارد ریختن رو ات و اتم کل اردو خالی کرد تو کلم و بعد از اینکه همشو ریخت تو کلم شروع کرد خندیدن که بدبخت وقتی میخنده نمیتونه تعادلشو حفظ کنه و با باسن افتاد رو زمین و اینا این من بودم که داشتم جر میخوردم از خنده اتم باهام داشت از خنده میمرد
وای خیلی خندیدیم مثلا گروگانمه..
کیک که پخت ورداشتیم و به اینکه کیک درست کردیم داشتیم افتخار میکردیم....... الان پشیمونیم
وقتی کیکو خوردی خیلی چیز بود قشنگ میشد خمیر بودنشو مزه تخم مرغ دادنسو و شور بودنشو حس کرد
#از ما اشپز درنمیاد
÷دقیقا ولی خب تلاشمونو کردیم
#افرین ما خوب درست کردیم مشکل از مواد غذایی بود
تو همبن حرفا بودیم که...
دیدگاه ها (۰)

جای خوبی نگه داشتم نه؟😂خلاصه مرسی که فیکامو میخونید عاشقتونم...

ببخشید واقعا ساعت 12تموم شد درس خوندنم فردا امتحان ریاضی دار...

اومد جلو و دستشو رو من بلند کرد و خواست منو بزنه اما.. دستی ...

دیدار اول ..

نام فیک:عشق مخفیPart: 10ویو ات*با ترس نگاش کردم*دکمه ی لباسش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط