رفته بودم شهر گمشده بهشتی

رفته بودم شهر گمشده بهشتی
رفته بودم انجا که میگفتند شهر دوست داشتنهاست
عشق تنها نیست .
دوستی ها همه انجایند
مهرورزی به عشقورزی گره میخورد .
میگفتند مدتهاست تنهایی واندوه ودلتنگی را بیروند
کرده بودند .
از چه عشقهایی سخن بود
از چه رابطهایی میگفتد
رفتم تا رسیدم به خیالی ترین شهر روی تخیل ادمها
درست بود.
انقدر همه عرور داشتند که عشق همیشه حیران بی
قلبی بود
انقدر ادمها در لطف و محبت از هم سبقت نادرست
داشتند که فاتحه ان را خوانده بودند
شهر شلوع بود
همه دوست بودند اما با‌ خود شیفتگی خودشون ..
انجا پسکه تنهایی زیاد بود .
بسکه دشمنی زیاد بود
تنهایی هیچگاه تنها نبود ...
دیدگاه ها (۱)

دنبال #آدمایی بگردید که حال دلتونو خوب کنن...بدونن که کی با...

#بعضی_ها هم هستندکه فارق از تمامِ دنیافارق از تمامِ بی مهریِ...

من میگویم:دوستت دارم...تو میگویی:شنیده ای،دیروز آن سر دنیا،چ...

دردناک است که عاشق به مرادش نرسددر پی یار شود پیر و به یارش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط