دام دگر نهادهام تا که مگر بگیرمش

دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش

آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش

دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر
باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش

راه برم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش

درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده
تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش

گر چه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد
زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش

تا به سحر بپایمش همچو شکر بخواهمش
بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش

خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش
دیدگاه ها (۷)

می روم از رفتن من شاد باشاز عذاب دیدنم آزاد باشگرچه تو تنها...

ﺍﺯ ﺷﻮﻕ ﮔﻞ ﺭﻭﯾﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﻮﻡ ﯾﺎ ﻧﻪﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﮔﯿﺴﻮﯾﺖ ﺯﻭﻻﻧﻪ ﺷﻮﻡ ﯾﺎ ﻧ...

🌱🍒بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکنمِهر حریف و یار دگر می‌کنی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط