انصاف نیست در این شهر

انصاف نیست در این شهر
تلخی دو فنجان قهوه ؛
و سنگینیِ سکوتِ صندلیِ خالیِ
آن طرف میز را
من به تنهایی تحمل کنم!
دیدگاه ها (۲)

مرا ببخش از زلف های پریشانت؛دفتر شعری نوشتم وراهی شهر بی غزل...

ای کاش پایان این عاشقانه هاوخط به خط نوشتن از تو به نقطه ای ...

لعنت به تنهاییکه کوه را !رود می کند....

بعضی کار و حرفا یواشکیش خوبهمثل دوست داشتن یواشکی !یکی که فق...

آنجا که انسان درد انسان را نمی‌فهمد دیگر کسی معنی وجدان را ن...

...دلتنگی های غروب جمعه، ترکیبی است که گویی یک جهان حسرت و س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط