طرحخوانشدهروزآخر

#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_هشتم
#قسمت_هفتاد_و_ششم
____🍃🌸🍃🌸🍃____

مشغول تماس و صحبت با یونس بودم که دیدم یکی شان پلمپ درب بطری را باز کرده و مشغول آب خوردن است. ناراحت شدم و گفتم:« پس بطری را همراهتون برگردونید و نذارید اینجا بمونه.»
وقتی خواستیم برگردیم، دیدم کنارم یک گونی افتاده که شیء تقریباً سنگینی داخلش است و به راحتی قابل بلند کردن از روی زمین نیست. بچه های تیم پیشنهاد کردند با خودمان برگردانیمش. گفتم:« اصلا بهش دست نزنید ممکنه تله باشه.»
این بحث‌ها در فاصله حدود بیست متری دشمن صحیح نبود و البته خطرناک بود.
به هر حال برگشتیم. بعد از کمی سینه‌خیز رسیدیم به کانال اصلی و کم کم از حالت خمیده خارج شدیم و به سرعت مان اضافه کردیم.
هنوز به حیدر نرسیده بودیم که حیدر تماس گرفته و گفت:« کجایید؟!»
جواب دادم:« تازه برگشتیم داخل کانال و داریم به سمت شما می آییم.»
گفت:« اینجا یک نفر از مزرعه های سمت راست در حال نزدیک شدن به موضع ماست.» گفتم:« تا مطمئن نشدید اقدامی نکنید.» دوباره بعد از چند دقیقه گفت:« نزدیک ما ایستاده!»
گفتم:« ما از داخل کانال داریم میاییم به سمت شما. هیچ حرکتی نکنید.»
به حیدر که رسیدیم خبری از آن شخص نبود. از حیدر پرسیدم:« کجاست؟!»
گفت:« از سمت زمین های سمت غرب به سمت کانال نزدیک می‌شد ولی الان غیبش زده.»
ممکن است به خاطر توهمی که تاریکی ایجاد می‌کند اشتباه کرده باشد. شاید از نیروهای گشتی دشمن بوده به هر حال به سرعت برگشتیم به سمت البرنه.

🔻ادامه دارد...

─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir

✅ نشرش با شما
دیدگاه ها (۰)

"مسئله عشق نیست درخور شرح و بیانبه که به یک سو نهم، لفظ و عب...

براۍشھیدشدن‌هنرلازم‌استهنربہ‌خدارسیدن‌هنرکشتن‌نَفـسهنر‌تَهـذ...

🌐 صفحه ویژه هفتمین سالگرد شهادت شهید طهماسبی در وبگاه عارفان...

🟢 ختم صلوات📿https://EitaaBot.ir/counter/q5aw0طرح ختم صلوات ه...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۴

فیک عشق ابدی

چند پارتی (جونگ کوک و ات):part4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط