همه جا ساکت بود ..
همه جا ساکت بود ..
زیر نور مهتاب که
از لابه لای شاخه درختان به چشمانم میخورد
به این فکر کردم که این را برای تو بگویم این حس خوبی که داشتم را با تو تقسیم کنم :
برف زیر قدم هایم فشرده میشد
میشنوی ؟ صدایش رسا است .
سرما نوک انگشتانم را گرفته
و همراهم میاید
باد میوزد و برف هارا درآغوش خود به آسمان میرد تا باهم برقصند ،
شاید هم ننه سرما درحال تعریف کردن یک داستان در گوش شب است
کاش اینطور باشد ؛
زیر نور مهتاب که
از لابه لای شاخه درختان به چشمانم میخورد
به این فکر کردم که این را برای تو بگویم این حس خوبی که داشتم را با تو تقسیم کنم :
برف زیر قدم هایم فشرده میشد
میشنوی ؟ صدایش رسا است .
سرما نوک انگشتانم را گرفته
و همراهم میاید
باد میوزد و برف هارا درآغوش خود به آسمان میرد تا باهم برقصند ،
شاید هم ننه سرما درحال تعریف کردن یک داستان در گوش شب است
کاش اینطور باشد ؛
۲.۷k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱