کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی

کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی؟
ز هر که در نظر آید گذشته‌ای به نکویی

لطیف‌جوهر‌ و جانی غریب‌قامت و شکلی
نظیف‌جامه و‌ جسمی بدیع‌صورت و خویی

هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق
غلام مجلس آنم که شمع مجلس اویی

ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی
تو آب چشمهٔ حیوان و خاک غالیه‌بویی

تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت؟
تو حال تشنه ندانی که بر کنارهٔ جویی
دیدگاه ها (۰)

“دردی که انسان را به سکوت وا می دارد، بسیار سنگین تر از دردی...

اگه یه روز حالت خیلی بد بود و نمی‌تونستی حرف بزنی؛ بهم زنگ ب...

چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گوییجنایت از طرف ماست یا تو بدخو...

مادربزرگ هميشه می‌گويد:"سرماى دى استخوان‌سوزتر از بهمن و اسف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط