کوچیک تر که بودیم بی دلیل میخندیدیم

کوچیک تر که بودیم بی دلیل میخندیدیم
بی بهونه گریه میکردیم
صبوری حالیمون نبود...
بی دلیل شاد بودیم...

شاید سنمون 2 رقمی هم نشده بود ها اما معرفتمون بی رقم بود
اما این روزا .. بد شدیم
درِ کلاس معرفت رو بستیم
پُلمپش کردیم ...
برای بخشیدن دنبال دلیل میگردیم
از بلند خندیدن هراس داریم که نکنه
نیمه شب گوش های همسایه رو اذیت کنه
از گریه کردن هم میترسیم که نکنه
دشمنمون از دور ما رو ببینه
و از ته دل شادی کنه ...
ما آدما این روزا
عجیب از بچگیمون فاصله گرفتیم

1400.10.26
دیدگاه ها (۱۵)

"رنج نبايد تو را غمگين كند"اين همان جايی ست كه اغلب مردم اشت...

چالش_خط@good_mood

زمانی حرف بزن ، که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد و زمانی دوس...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط