جزیره کشف نشده 🌴 پارت۴۴ 💚
ــ یعنی میگی اژدها ربطی به شاهزاده داره؟
لیندا: مطمئنی اون پدرتو کشته؟
ــ اره خودم دیدم.
لیندا: از کجا میدونی؟
ــ دارم میگم خودم دیدم.
لیندا: منو ببر به جایی که پدرتو کشته.
ــ باشه. امروز نمیشه چون هوا تاریک شده فردا صبح میریم.
لیندا: باشه. من این کتابو میبرم تا یکم دیگه هم بخونم.
ــ باشه. شام نمیخوری؟
لیندا: نه. خرتو پرت خوردم. میل ندارم.
ــ کم بخور ضرر دارنا.
لیندا: به تو هیچ ربطی نداره.
ــ چرا عصبانی میشی؟
لیندا: من رو خرتو پرتام حساسم.
ــ اوکی اوکی من باهاشون کاری ندارم.
لیندا: آفرین.
بلند شدیم و باهم از کتابخونه بیرون رفتیم. اون رفت به اتاقش منم رفتم شام بخورم.........
*(ساعت 10صبح-فردا)*
رفتم پایین تا ببینم چیکار میکنن. خیلی وقته به اوضاع خونه رسیدگی نکردم. با کسی که رو مبل نشسته بود یاد حرف جین افتادم. یا هندسام.. سر صبحی اینجا چیکار میکنه؟...........
ــ اتفاقی افتاده؟
لبخند زد. چه نقشه ای داره این؟.............
لیندا: جناب پادشاه قرار نبود امروز جایی بریم؟
+ اوه قرار میزارید؟
یوری بود. خواستم جواب بدم که.............
لیندا: به تو هیچ ربطی نداره. از این به بعد ریختتو نباید ببینم افتاد؟
یوری: خب میخواستم بگم. ولی..
لیندا: نشنیدی چی گفتم؟ گفتم نمیخوام ریختتو ببینم.
یوری: باشه.
برای اولین بار بعد از سالها دلم برای یوری سوخت. بیچاره داداشمو با خاک یکسان کرد..........
ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
لیندا: مطمئنی اون پدرتو کشته؟
ــ اره خودم دیدم.
لیندا: از کجا میدونی؟
ــ دارم میگم خودم دیدم.
لیندا: منو ببر به جایی که پدرتو کشته.
ــ باشه. امروز نمیشه چون هوا تاریک شده فردا صبح میریم.
لیندا: باشه. من این کتابو میبرم تا یکم دیگه هم بخونم.
ــ باشه. شام نمیخوری؟
لیندا: نه. خرتو پرت خوردم. میل ندارم.
ــ کم بخور ضرر دارنا.
لیندا: به تو هیچ ربطی نداره.
ــ چرا عصبانی میشی؟
لیندا: من رو خرتو پرتام حساسم.
ــ اوکی اوکی من باهاشون کاری ندارم.
لیندا: آفرین.
بلند شدیم و باهم از کتابخونه بیرون رفتیم. اون رفت به اتاقش منم رفتم شام بخورم.........
*(ساعت 10صبح-فردا)*
رفتم پایین تا ببینم چیکار میکنن. خیلی وقته به اوضاع خونه رسیدگی نکردم. با کسی که رو مبل نشسته بود یاد حرف جین افتادم. یا هندسام.. سر صبحی اینجا چیکار میکنه؟...........
ــ اتفاقی افتاده؟
لبخند زد. چه نقشه ای داره این؟.............
لیندا: جناب پادشاه قرار نبود امروز جایی بریم؟
+ اوه قرار میزارید؟
یوری بود. خواستم جواب بدم که.............
لیندا: به تو هیچ ربطی نداره. از این به بعد ریختتو نباید ببینم افتاد؟
یوری: خب میخواستم بگم. ولی..
لیندا: نشنیدی چی گفتم؟ گفتم نمیخوام ریختتو ببینم.
یوری: باشه.
برای اولین بار بعد از سالها دلم برای یوری سوخت. بیچاره داداشمو با خاک یکسان کرد..........
ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
۱۶.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.