چه خوشبختم از اینکه با خیالت زندگی کردم

چه خوشبختم از اینکه با خیالت زندگی کردم
کنارِ آرزوهای محالَت زندگی کردم

هوای شعرهایم، نم‌نمِ بی‌وقفه‌ی باران
جنوبی بودم اما با شمالت زندگی کردم

ملالی نیست جز آهی که میگیرد سراغت را
خدا را شکر، عمری با مَلالت زندگی کردم

لسان‌ُالغیب با شاخه نباتش خوب می‌فهمد
چه عاشق‌پیشه با هر بیتِ فالت زندگی کردم

برایم هر دقیقه بی‌تو‌بودن مثلِ سالی بود
شبی صدسال با تحویلِ سالَت زندگی کردم

دو چشمم خیره بر در بود، شاید باز برگردی
چه درصدها که من با احتمالت زندگی کردم

پس از این مرگ اگر آمد،
خوش آمد هیچ حرفی نیست...
که من خوشبخت؛ عمری با خیالت زندگی کردم

#شهراد_میدری

#دلنوشته #خاص #عاشقانه
#دلتنگی #دلبرانه #دختر_تنها
#قلب_منی #آغوش
#عشق_جان
دیدگاه ها (۰)

ناز کن، عیبی ندارد! نازنین‌تر می‌شویبا غمِ این روزهای من عجی...

حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوماینکه «یک عمر» به دستان تو زنج...

چه بمیرم چه بمانمتو را دیوانه وار تر دیوانه خواهم بودتو را ع...

قلبت را می بوسمدر لحظه ای، که چشم هایم چشم تو را می بوسد!و ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط