من چنان

من چنان
محو سخن گفتن گرمت بودم
که تو از هر چه که دم میزدی
آن دم خوش بود..
دیدگاه ها (۱)

عاشقی،قسمت ما کرده فقط آهش را...

و جهان چقدر در برابرچشمانم کوچک می‌شودآن‌گاه که به سادگیِ یک...

ارزش یک احساس، به شدت آن نیست، به مدت آن است.

گره بزن آغوشی را به تنتکه دلتنگ توست!عشق در وقت نیازآغوش می‌...

تو شاید ًمن ولی از یاد تو غفلت نمی‌کردم برای دوستی با غیر تو...

من پر از نفرت بودم.. تو چشات قلبمو ا دم دوره کرد...

خوش آمدی! بنشین! که چایِ تازه دم دارم...آه ای خیالِ دلنشین! ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط