نشد به اشک خندهها زدم به عار گریهها

نشد به اشک خنده‌ها، زدم به عار گریه‌ها

که من دهاتی غریب میان شهر گریه‌ام

ارس آرامی
دیدگاه ها (۰)

نشد به اشک خنده‌ها، زدم به عار گریه‌هاکه من دهاتی غریب میان ...

تو اگر ناز کنی ناز کشیدن بلدمناز از چشم پر از عشوه خریدن بلد...

مُرده شورم را بگوید از تنم من رفته‌ام ‌آب پاکی را بپاشد بر ق...

مُرده شورم را بگوید از تنم من رفته‌ام ‌آب پاکی را بپاشد بر ق...

غربت غریبی در شهر غریب نیسنفهمیده شدن میان آشنایان است

⁨ مشام جان رسد بویی غریب از کوچه هابوی سیلی، یاس نیلی، حمله‌...

▪️بالای چار صورت قبری که ساخته▪️با دیده‌های سرخ جگر گریه می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط