می ایستم!
میایستم!
میایستم به تماشای گرگهایی در بطنِ برههایِ بیآزار...
به تماشای دلهایی نامهربان، پشت پردهیِ فریبندهیِ مهر...
نگاهم دوخته میشود به نزدیکانی که دورند و مبهم؛
و دوستانی که آسانند و سخت!
منظرهی این روزهایم پر شده است از فریب و دورویی،
ظاهرنمایی و تیرهدلی،
بدخواهی و گاهی غفلت!
و چه تلخ منظرست، این پیکرِ واژگون شدهی دوستیها!
میایستم به تماشای گرگهایی در بطنِ برههایِ بیآزار...
به تماشای دلهایی نامهربان، پشت پردهیِ فریبندهیِ مهر...
نگاهم دوخته میشود به نزدیکانی که دورند و مبهم؛
و دوستانی که آسانند و سخت!
منظرهی این روزهایم پر شده است از فریب و دورویی،
ظاهرنمایی و تیرهدلی،
بدخواهی و گاهی غفلت!
و چه تلخ منظرست، این پیکرِ واژگون شدهی دوستیها!
۱.۰k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.