قهوه را بردار و یک قاشق شکر سم بیشتر

قهوه را بردار و یک قاشق شکر ، سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر

قهوه‌ی قاجاریم همرنگ چشمانت شده‌ست
می‌شوم هر آن به نوشیدن مصمم بیشتر

صندلی بگذار و بنشین روبرویم ؛ وقت نیست
حرف‌ها داریم ، صدها راز مبهم بیشتر

راستش من مرد رویایت نبودم هیچوقت
هرچه شادی دیدی از این زندگی غم بیشتر

ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم‌انگیزیم ، با هم بیشتر !

عمق فنجان هرچه کمتر می‌شود ، حس می‌کنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر

خاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنی
زخم قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر

سوخت نصف حرف‌هایم در گلو اما تو را
هرچه می‌سوزد گلویم ، دوست دارم بیشتر ...

#محمدحسین_ملکیان
#پست_جدید #خاصترین #تکست_خاص #پروفایل
دیدگاه ها (۱)

گر عقل پشت حرف دل، اما نمی‌گذاشتتردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذ...

مضمون که باشد ، عشق بی‌معنا نمی‌ماندعاشق شبیه شاعران تنها نم...

آن هنگام که مرا ناخواستهبه #دنیا آوردند گفتند #دوست بدار و...

آه باز هم عصری دگر. آواز و تنهایی دگر.دور از چشمان نامحرمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط