مـوج گیسوی سیاهت بـوی باران می دهد
مـوج گیسوی سیاهت بـوی باران می دهد
خنـد هـای گاه گاهـت بـوی باران می دهـد
عشوه چشمان تو عالم یریشان کرده است
برق چشـمان سیاهت بـوی بـاران می دهد
گر چه با صد واژه گویم شعری از ناز نگاه
شـعر ام از ناز نگاهت بوی باران می دهـد
در مسیر بـاد و باران مو پریشان کرده ای
چـادر و شـال وکلاهت بوی باران می دهد
تــازه فهـمیدم نــگاهت گفته ها دارد ، ولی
اشـک مانده در نگاهت بوی باران می دهد
گـر چـه با صـدها تبسم بـرده ای دل ازکفم
خنـده های قاه قـاهت بوی باران می دهـد
اشـتیاقی در پـس نـاز نگاهت خفـته است
نـاز چشـم بی پنـاهت بـوی باران می دهـد
خوشه چین ان نگاهت حسرتی دارد به دل
خـرمـن زلـف سیاهت بـوی باران می دهــد
خنـد هـای گاه گاهـت بـوی باران می دهـد
عشوه چشمان تو عالم یریشان کرده است
برق چشـمان سیاهت بـوی بـاران می دهد
گر چه با صد واژه گویم شعری از ناز نگاه
شـعر ام از ناز نگاهت بوی باران می دهـد
در مسیر بـاد و باران مو پریشان کرده ای
چـادر و شـال وکلاهت بوی باران می دهد
تــازه فهـمیدم نــگاهت گفته ها دارد ، ولی
اشـک مانده در نگاهت بوی باران می دهد
گـر چـه با صـدها تبسم بـرده ای دل ازکفم
خنـده های قاه قـاهت بوی باران می دهـد
اشـتیاقی در پـس نـاز نگاهت خفـته است
نـاز چشـم بی پنـاهت بـوی باران می دهـد
خوشه چین ان نگاهت حسرتی دارد به دل
خـرمـن زلـف سیاهت بـوی باران می دهــد
۱.۸k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.