اینجا پانزده ساله هستم
اینجا پانزده ساله هستم
اردوی راهیان نور
استاد قرآنم استاد محمدعلی حسینی در عکس کنارم نشسته
در مینیبوس جایمان تنگ بود و حقیقتا هلاک شدیم تا این اردو تمام شد
خانمها اما وضعشان بهتر بود و با اتوبوس همراه ما بودند
از عجیبترین سفرهای زندگیام
آن روزها تازه کیش رفتن باب شده بود.
بابا بلیط گرفته بود برویم کيش اما من به بهانهی ایم سفر طفره رفتم و به همان نشان تا حالا که بیست سالی میگذرد پایم را کیش نگذاشتم.
در عوض از سال تحویل آن سال تا یازده سال بعدش تمامی سال تحویل ها را #طلائیه بودم.
از همان اولش از جاهای شیکان پیکان خوشم نمیآمد و ترجیح میدادم مأنوس خاک باشم.
قیافهی آن روزهایم را دوست دارم.
آن روزها بیشتر خود واقعی ام بودم
اردوی راهیان نور
استاد قرآنم استاد محمدعلی حسینی در عکس کنارم نشسته
در مینیبوس جایمان تنگ بود و حقیقتا هلاک شدیم تا این اردو تمام شد
خانمها اما وضعشان بهتر بود و با اتوبوس همراه ما بودند
از عجیبترین سفرهای زندگیام
آن روزها تازه کیش رفتن باب شده بود.
بابا بلیط گرفته بود برویم کيش اما من به بهانهی ایم سفر طفره رفتم و به همان نشان تا حالا که بیست سالی میگذرد پایم را کیش نگذاشتم.
در عوض از سال تحویل آن سال تا یازده سال بعدش تمامی سال تحویل ها را #طلائیه بودم.
از همان اولش از جاهای شیکان پیکان خوشم نمیآمد و ترجیح میدادم مأنوس خاک باشم.
قیافهی آن روزهایم را دوست دارم.
آن روزها بیشتر خود واقعی ام بودم
۲۰.۳k
۲۴ مهر ۱۴۰۳