پادشاهان ایرانی
#پادشاهان_ایرانی
اردشیر ساسانی ۳
اردشیر نقش بسزایی در توسعهٔ ایدئولوژی شاهنشاهی داشتهاست.وی کوشید تا خویش را بهمثابهٔ مزداپرستی مرتبط با خدا و دارندهٔ فَرّه ایزدی بنمایاند. ادعای مشروعیت پادشاهی وی بهعنوان نورستهای برحق از نسل شاهان اسطورهای ایرانی و نیز تبلیغات منتسب به اردشیر علیه مشروعیت و نقش پارتیان در توالی تاریخ ایرانی، مؤید جایگاه ممتازیاست که میراث هخامنشی در ذهن نخستین شاهنشاهان ساسانی میداشت. اگرچه دیدگاه رایج برآن است احتمالاً ساسانیان چندان دربارهٔ هخامنشیان و وضعیتشان نمیدانستهباشند. از دگر سوی، شهبازی چنین میپندارد که نخستین شاهنشاهان ساسانی، با هخامنشیان آشنا میبودند و شاهنشاهان متأخر ایشان، بهعمد به کیانیان روی آوردند. دریایی نیز در همین راستا میافزاید که ساسانیان آگاهانه هخامنشیان را نادیده گرفتند تا بتوانند پیشینهٔ خود را به کیانیان برسانند؛ وز همین بود که تاریخنگاری مقدس را در پیش گرفتند. در این شیوه از تاریخنگاری، آگاهی جامعه و دستگاه دیوانی اهمیتی نداشته و دربار بهیاری دستگاه دینی بود که تاریخ دلخواه خویش را میپراکند.[۱۶۰] اردشیر برای یادبودهای پیروزیهایش، اقدام به نقر سنگنگاره در فیروزآباد، نقش رجب و نقش رستم کردهاست؛ در سنگنگارهٔ وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شدهاست. از این نقش چنین برمیآید که اردشیر میپنداشته یا میخواسته که دیگران بپندارند که حاکمیت وی بر سرزمینی که در کتیبهها «ایرانشهر»[پ ۱۵] خوانده میشده، از سوی پروردگار مقرر شدهاست. واژهٔ ایران، پیش از این، در اوستا و بهعنوان «نام سرزمین اسطورهای آریاییان» بکار میرفت؛ در دوران اردشیر، عنوان «ایران» بر جغرافیای زیر حاکمیت ساسانیان اطلاق شد. اندیشهٔ «ایران»، هم برای جوامع زردشتی و هم غیر زرتشتی سراسر شاهنشاهی پذیرفته شد و حافظهٔ جمعی ایرانیان در مراحل گوناگون و لایههای مختلف جامعهٔ ایرانی تا دوران مدرن امروز ادامه یافته و زنده ماندهاست. آنچه روشن است، مفهوم «ایرانشهر» کاربردی مذهبی نیز داشته و سپس به پیدایش صورت سیاسی آن بهمعنای مجموعهای از سرزمینها انجامیدهاست.
اردشیر ساسانی ۳
اردشیر نقش بسزایی در توسعهٔ ایدئولوژی شاهنشاهی داشتهاست.وی کوشید تا خویش را بهمثابهٔ مزداپرستی مرتبط با خدا و دارندهٔ فَرّه ایزدی بنمایاند. ادعای مشروعیت پادشاهی وی بهعنوان نورستهای برحق از نسل شاهان اسطورهای ایرانی و نیز تبلیغات منتسب به اردشیر علیه مشروعیت و نقش پارتیان در توالی تاریخ ایرانی، مؤید جایگاه ممتازیاست که میراث هخامنشی در ذهن نخستین شاهنشاهان ساسانی میداشت. اگرچه دیدگاه رایج برآن است احتمالاً ساسانیان چندان دربارهٔ هخامنشیان و وضعیتشان نمیدانستهباشند. از دگر سوی، شهبازی چنین میپندارد که نخستین شاهنشاهان ساسانی، با هخامنشیان آشنا میبودند و شاهنشاهان متأخر ایشان، بهعمد به کیانیان روی آوردند. دریایی نیز در همین راستا میافزاید که ساسانیان آگاهانه هخامنشیان را نادیده گرفتند تا بتوانند پیشینهٔ خود را به کیانیان برسانند؛ وز همین بود که تاریخنگاری مقدس را در پیش گرفتند. در این شیوه از تاریخنگاری، آگاهی جامعه و دستگاه دیوانی اهمیتی نداشته و دربار بهیاری دستگاه دینی بود که تاریخ دلخواه خویش را میپراکند.[۱۶۰] اردشیر برای یادبودهای پیروزیهایش، اقدام به نقر سنگنگاره در فیروزآباد، نقش رجب و نقش رستم کردهاست؛ در سنگنگارهٔ وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شدهاست. از این نقش چنین برمیآید که اردشیر میپنداشته یا میخواسته که دیگران بپندارند که حاکمیت وی بر سرزمینی که در کتیبهها «ایرانشهر»[پ ۱۵] خوانده میشده، از سوی پروردگار مقرر شدهاست. واژهٔ ایران، پیش از این، در اوستا و بهعنوان «نام سرزمین اسطورهای آریاییان» بکار میرفت؛ در دوران اردشیر، عنوان «ایران» بر جغرافیای زیر حاکمیت ساسانیان اطلاق شد. اندیشهٔ «ایران»، هم برای جوامع زردشتی و هم غیر زرتشتی سراسر شاهنشاهی پذیرفته شد و حافظهٔ جمعی ایرانیان در مراحل گوناگون و لایههای مختلف جامعهٔ ایرانی تا دوران مدرن امروز ادامه یافته و زنده ماندهاست. آنچه روشن است، مفهوم «ایرانشهر» کاربردی مذهبی نیز داشته و سپس به پیدایش صورت سیاسی آن بهمعنای مجموعهای از سرزمینها انجامیدهاست.
۲.۲k
۰۲ تیر ۱۴۰۰