به وقت عاشقی پارت ۳
به وقت عاشقی پارت ۳
یه ساعت بعد
از دید میکو
چند تا سوال ازم پرسید ولی نگفتم وشروع کرد به زدنم با شلاق خیلی درد داره تحملش سخته ولی فرانسیس ساما میاد دنبالم مطمئنم.... مطمئنم که میاد
اکو : بگو نقطه ضعف انجمن چیه
نقششون چیه
میکو : من هی.....چ وقت فرانسیسو لو نمیدم
دوباره شروع به زدنم کرد
از دید اکو
کل بدنش خونی شده چرا حرف نمیزنه چرا دستور دادن نکشمش تهه
گذر زمان
بی هوش شده بود منم رفتم تا به موری سان گذارش بدم در زدم و وارد شدم
اکو : سلام موری سان
موری : چی شد چیزی نگفت
اکو : نه هیچی نگفت
موری : با انجمن معامله رو شروع کردیم ولی قبول نکردن بکشش
اکو : چشم با اجازه
و از اتاق رفتم و برگشتم سمت اتاق شکنجه و رفتم سمت اون دختر بیدار بود و گریه میکرد راشومونو گذاشتم زیر گلوش
اکو : چیزی هست بخوای بگی
میکو : اطلاعات میخوای ؟( گریون و ناراحت )
نیشخند زدم
موری دنبال اطلاعاته ولی من میخوام بکشمش
میکو : یه معاملس
اکو : چند دقیقه صبر کن
نمیخوام به موری بگم ولی مجبورم بگم در زدم و وارد شدم
اکو : موری سان
موری : بله
اکو : اون دختر پیشنهاد یک معامله رو داده
موری : خودم بهش رسیدگی میکنم
و رفتم
از دید موری
رفتم به اتاق شکنجه تا خودم به پیشتهادش گوش بدم
یه ساعت بعد
از دید میکو
چند تا سوال ازم پرسید ولی نگفتم وشروع کرد به زدنم با شلاق خیلی درد داره تحملش سخته ولی فرانسیس ساما میاد دنبالم مطمئنم.... مطمئنم که میاد
اکو : بگو نقطه ضعف انجمن چیه
نقششون چیه
میکو : من هی.....چ وقت فرانسیسو لو نمیدم
دوباره شروع به زدنم کرد
از دید اکو
کل بدنش خونی شده چرا حرف نمیزنه چرا دستور دادن نکشمش تهه
گذر زمان
بی هوش شده بود منم رفتم تا به موری سان گذارش بدم در زدم و وارد شدم
اکو : سلام موری سان
موری : چی شد چیزی نگفت
اکو : نه هیچی نگفت
موری : با انجمن معامله رو شروع کردیم ولی قبول نکردن بکشش
اکو : چشم با اجازه
و از اتاق رفتم و برگشتم سمت اتاق شکنجه و رفتم سمت اون دختر بیدار بود و گریه میکرد راشومونو گذاشتم زیر گلوش
اکو : چیزی هست بخوای بگی
میکو : اطلاعات میخوای ؟( گریون و ناراحت )
نیشخند زدم
موری دنبال اطلاعاته ولی من میخوام بکشمش
میکو : یه معاملس
اکو : چند دقیقه صبر کن
نمیخوام به موری بگم ولی مجبورم بگم در زدم و وارد شدم
اکو : موری سان
موری : بله
اکو : اون دختر پیشنهاد یک معامله رو داده
موری : خودم بهش رسیدگی میکنم
و رفتم
از دید موری
رفتم به اتاق شکنجه تا خودم به پیشتهادش گوش بدم
۱.۵k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.